نامه معما:  نامه ای بوده است که مطلب محرمانه و سری در آن به صورت رمز نوشته می شده و فرق عمده  آن با ملطفه همین رمزی بودن مندرجات است.

مثال : " مسعدی را خواجه دل گرم کرد و چنانکه من نسخت کردم در این باب دو نامه معما نسخت یکی به دست  قاصد و یکی بر دست سوار سلطان ...."

گاه ملطفه به صورت رمزی و معما نوشته می شده تا در جلوگیری از افشای مندرجات آن دقت زیادتری شده  باشد . بیهقی این گونه نامه ها را ملطفه معما خوانده.

مثال:" نماز دیگر مدد رسید , ملطفه معما از آن  امیرک بیهقی به بنده فرستاد  , تا بر آن واقف شده آید .معما بیرون آوردم نبشته بود...  ."

درک معنی نامه های معما منوط به ترجمه کردن و(( بیرون آوردن معما )) است که به وسیله داشتن کلید معما - که قراردادی بین نویسنده معما وگیرنده آنست - عملی می گردد.

 

مواضعه : قراردادیست که به صورت کتبی بین سلطان و یکی از رجال که شغلی جدیدیافته یا تن از رجال با هم در امور دیوانی یا مالی و غیره بسته می شده است  و در آن شرایط شغل  ذکر می گردید .

مثال: "  من (بونصر) نزدیک امیر رفتم ,گفت خواجه چه خواهد بنشت؟ گفتم رسم رفته است که چون وزارت به محتشمی رسند آن وزیر مواضعه ای نویسد شرایط شغل خویش بخواهد و.... "

 از مواضعه هایی که بین دو فرد ((دیوانی)) منعقد گشته قرار دادایست که بین بوسهل زوزنی  زمانی که ریاست دیوان رسالت را داشت و ماموریت بست یافته بود و بوالفضل بیهقی که  به جانشینی وی منصوب گشته بود نوشته شد.

 

پیمان نامه : نامه ایست مشتمل برعهد و پیمان پادشاهی به پادشاه دیگر یا خلیفه که برای اطمینان  طرف ،سوگند شرعی هم در آن ذکر می شده  است و گروهی از خواص هم ذیل آن، گواهی خویش را بر درستی مندرجات عهد نامه مینوشتند .

 در تاریخ بیهقی متن دو پیمان نامه  عنوان ((نسخه العهد))آمده نخستین پیمان  نامه ایست که سلطان مسعود برای منوچهر بن قابوس فرستاده .

 

سوگند نامه : نامه ایست مشتمل بر قسم شرعی که سوگند خورنده باید آن را بر زبان راند و سپس با خط خویش پایداری وفای خودرا برآن بنویسد و دیگری را هم بر آن گواه گیرد .

معمولا" چون سلطان شغلی مهم به یکی از رجال واگذار  می کرده بعد ازدادن منشوروی ،سوگند نامه ای از او می گرفته است . متن این سوگند نامه چون دیگر ،نامه ها توسط صاحب دیوان رسالت تهیه می شده و پس از اتمام تشریفات سوگند خوردن به وسیله دواتدار در دواتخانه ضبط و بایگانی می شده است .

مثال :" بوسهل و بونصر آن سوگند نامه پیش داشتند ،خواجه آنرا بر زبان براند و پس بر آن خط  خویش نبشت و بونصرو بوسهل را گواه گرفت ....."

فتح نامه :مکتوبیست متضمن خبر پیروزی لشکر در نبرد که از طرف سلطان بر دست مبشران به دیگر شهرها و ولایات فزستاده می شده تا با انتشار خبر پیروزی، موجبات عظمت و قدرت حکومت بیشتر آشکار گردد.ظاهرأ ترتیب کار قاصدان نامه بر نیز با صاحب دیوان رسالت بوده است.

مثال: سلطان مسعود به مجرد پیروزی بر لشکر ترکمانان دستور نوشتن فتح نامه می دهد: " گفت برو و بونصر را بگوی تا فتح نامه نسخت کند. گفتم فرمان بردارم و باز گشتم..."

 

مشافهه : پیامیست که رسول سلطان از طرف وی به سلطان دیگر به طور شفاهی بایست برساند . مضمون این پیام نیز چون نامه های رسمی از طرف رئیس دیوان رسالت تهیه ومطالب لازم نوشته می شده تا برای  رسول نیازی به استطلاع و خبرکیری جدید نباشد.

مثال : " وقرار گرفت که عبدالجبار پسر وزیر را آنجا به رسولی فرستاده آید با دانشمندی و خدمتکارانی که رسم است ..واستادم بونصر نامه ها و مشافهات نسخت کرد و نبشته آمد ."

 

رقعت ،  رقعه: نامه ای بود یادداشت گونه که چون نمی توانستند مطالب مهم خود را شفاهی به سلطان بگویند بر قطعه کاغذی – که رقعه خوانده می شده – می نوشتندو تقدیم حضور سلطان می کردند.

مثال: " با خود گفتم این پیغام بباید نبشت اگر تمکین گفتار نیابم بخواند و غرض حاصل شود پس رقعتی نبشتم سخت به شرح تمام و پیش شدم... . "

گاه رقعه ای را – که شاید کوچک بوده – داخل نامه دیگر که به رسم قدیم لوله می شده می گذاشتندو میفرستاند.

گشادنامه : نامه ایست  سرگشاده که در اجرای کارهای مهم به دست قاصد می دادند ودر آن مأموریت وی و فرمانی که می بایست اجرا کند نوشته بوده و به اصطلاح اعتبارنامه اش محسوب می شده .

مثال: " این ملطفه و نامه بدو داده آمده و استادم وی را مثالها داد که ملطفه خرد را چه کند ونامه بزرگ را بر چه جمله رساند ،و گشاد نامه نبشتم و رکابدار برفت. "

نامه توقیعی : نامه ایست که دارای توقیع و امضای شاه می باشد ،بنابراین هریک از انواع نامه ها     ( منشور ، ملطفه ،مواضعه و غیره ) چون به خط و نشان خاص سلطان مشخص می گشت نامه توقیعی بود. برای بزرگداشت یا اعتماد طرف یا تاکید در اجرای مفاد نامه گاه سلطان علاوه بر توقیع به خط خویش نیز سطری در نامه می نوشت.

مثال:" و به حاجب بزرگ علی نامه نبشتند با نواخت بسیار و سلطان توقیع کرد و به خط خویش فصلی نبشت ."

تذکره :نامه ای بوده که برای یادآوری آنچه گفته یا نوشته شده بود .در اصطلاح امروزی یادداشتی که پیرو مذاکرات یا نامه های پیشین نوشته شده است .

مثال : " رسول گفت این سخن همه حق است ، تذکره ای باید نبشت تا مرا حجت باشد ، گفتند نیک آمد . "

قصه : در تاریخ بیهقی به معنی نامه ی متضمن شکایت و دادخواهی آمده است .

مثال : "چون جعفر برخاست آن قصه ها به مجلس قضا و وزارت واحکام و اوقاف و نذر و خراج بردند و تامل کردند و مردمان به تعجب بماندند . "

نامه های خصوصی :نامه های که سلطان و مردان یا بانوان در باری به یکدیگر می نوشتند و مضمون آنها همه خصوصی ومحرمانه است وغالبأ به دست و  خط خود فرستنده است نه دبیر تا مندرجاتش بر وی هم آشکار نگردد .

مثال :" علی نامه به خط امیر مسعود – که ایشان ندیده بودند – به بوسعید دبیر داد تا بر خواند ، نبشته بود ...."

 

                                   اعظم علی پناهی 

                                                 دبیر ادبیات دبیرستان هجرت منطقه 9